آیت الله مصباح یزدی
دلايل از سوي خدا بودن قرآن (1)
.:: دليل عقلي ::.
دستهبندي آيات دال بر الهي بودن قرآن :آيات بيانگر دليل عقليالف)
آيات تحدي قرآن1. تحدي به مثل2. تحدي به ده سوره3. تحدي به يک سورهب)
تحدي به آورنده قرآنج)
تحدي به هماهنگي آيات و معارف قرآند)
سير آيات تحدي به قرآن------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چون كتابالله بيامد هم بر آن
اينچنين طعنه زدند آن كافران
كه اساطير است و افسانه نژند
نيست تعميقي و تحقيقي بلند
گفت اگر آسان نمايد اين به تو
اينچنين آسان يکي سوره بگو
جنيان و انسيان و اهل کار
گو يکي آيت از اين آسان بيار
(جلالالدين مولوي، مثنوي)
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
» اکنون ميخواهيم بدانيم كه در آيات قرآن چه دلايلي براي اثبات مدعاي مورد اشاره ذكر شده است.
دستهبندي آيات دال بر الهي بودن قرآن :آيات شريفهاي كه دلايل از سوي خدا بودن قرآن را بيان نمودهاند، ميتوان به دو دسته كلي تقسيم كرد:
1. آياتي كه حاوي نوعي استدلال عقلي بر انتساب قرآن به خداوند هستند.
2. آياتي كه مشتمل بر خبر دادن پيامبران گذشته و كتابهاي آسماني پيشين، از آمدن پيامبر اسلام و نزول قرآن بر او ميباشند. اين آيات جنبه تاريخي و نقلي دارند.
طبيعي است كه دليل عقلي، مدعا را براي همگان ثابت ميكند؛ ولي دليل نقلي، صرفاً براي كساني مفيد است كه پيامبران و كتابهاي آسماني گذشته را پذيرفته و آنها را حق ميدانند. البته در اين مبحث با توجه به مجموعه شرايط، در خصوص بشارت كتب آسماني و پيامبران گذشته و ويژگيهايي كه براي پيامبر اسلام و قرآن مجيد مطرح است، دليل نقلي براي غير معتقدان به پيامبران گذشته نيز تا حد زيادي اطمينانآور است.
» آيات بيانگر دليل عقلي :
آيات بيانگر دليل عقلي كه به شكلهاي مختلفي از سوي خدا بودن قرآن را بر اساس نوعي تبيين عقلي اثبات ميكنند، آيات تحدي ناميده ميشوند. در اين آيات مردم به آوردن مثل قرآن به مبارزه فراخوانده شدهاند. اين فراخوان و دعوت به همانندآوري به صورتهاي مختلف در قرآن مطرح شده است. گاه به آوردن همانند قرآن، گاه به آوردن ده سوره مانند قرآن، گاه به آوردن يك سوره همانند قرآن و گاهي به آوردن يك سوره از كسي همانند پيامبر (آورنده قرآن) و گاه نيز دعوت به همانندآوري با توجه به هماهنگي خارقالعاده قرآن است.
الف)
تحدي به قرآن :
1. تحدي به مثل قرآن ...
در آيه 88 اسراء، از عدم توانايي انس و جن، بر آوردن همانند قرآن سخن به ميان آمده است:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِْنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً؛ «بگو اگر آدميان و پريان گرد هم آيند تا همانند اين قرآن را بياورند، همانندش را نميآورند؛ هرچند برخي پشتيبان برخي (ديگر) باشند».
در آيهاي ديگر، از مردم خواسته شده که اگر واقعاً به زعم منکران، قرآن از سوي خدا نيست، پس آنان گفتاري همانند قرآن بياورند:
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ * فَلْيَأْتُوا بِحَدِيث مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ؛ طور: 33، 34؛ «يا كه ميگويند او (پيامبر) آن (قرآن) را به دروغ به خدا نسبت ميدهد؛ بلكه آنان ايمان نميآورند؛ پس اگر راستگويند، گفتاري همانند آن بياورند».
2. تحدي به ده سوره
در آيه 13 سوره هود از منكران آوردن ده سوره مانند سور قرآن درخواست شده است:
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ «يا كه ميگويند او (پيامبر(صلى الله عليه وآله)) قرآن را به دورغ بر خدا بسته، بگو پس ده سورة به خدا بسته همانند آن بياوريد؛ و جز خدا هر كس را كه ميتوانيد به كمك فراخوانيد، اگر در اين ادعاي خويش راستگو هستيد».
3. تحدي به يك سوره
در آيه 37 از سوره يونس منكران حقانيت قرآن به همانندآوري يك سوره قرآن فراخوانده ميشوند.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ «يا آنكه ميگويند او (پيامبر(صلى الله عليه وآله)) قرآن را به دروغ به خدا بسته است، بگو پس سورهاي همانند آن بياوريد و هر كس را كه ميتوانيد جز خدا به ياري فرا خوانيد اگر راستگو هستيد».
ب)
تحدي به آورنده قرآن :
در آيات 23 و 24 از سوره بقره بر آوردن سورهاي همانند سور قرآن از سوي شخصي درسناخوانده و به مكتب نرفته مانند پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تحدي شده است:
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ *
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ «اگر در (الهي بودن) آنچه که به بنده خود نازل کرديم، شک داريد، پس شما نيز همانند او (پيامبر) سورهاي بياوريد و (براي اين کار) از غير خدا، شاهدان (و ياوران) خود را فرا خوانيد، اگر راست ميگوييد. اما اگر از عهده اين کار برنيامديد که هرگز نيز از عهده آن برنخواهيد آمد، پس از آتشي که هيزمش مردمان و سنگهاست و براي کافران مهيّا شده، بترسيد».در اين آيه علاوه بر تحدي به مثل آورنده قرآن، يک خبر غيبي نسبت به آينده را هم مطرح كرده و صريحاً از ناتواني هميشگي بشر بر اين نوع همانندآوري خبر ميدهد.درسناخوانده بودن پيامبر و عدم آگاهي او از معارف بلند قرآن پيش از بعثت، در برخي آيات ديگر نيز ذكر شده است كه به اين نوع تحدي اشاره دارد. در آيه 16 سوره يونس ميفرمايد:
قُل لَّوْ شَاء اللّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ «بگو اگر خدا ميخواست قرآن را بر شما تلاوت نميكردم و او شما را از اين معارف آگاه نميساخت. من مدتي (طولاني) پيش از اين در ميان شما درنگ كردم، آيا خرد خويش را به كار نميبنديد و حقايق را درك نميكنيد؟»در آيه 48 از سوره عنكبوت نيز آمده است:
وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلاَ تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لاَرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ؛ «و تو پيش از (فرود آمدن) آن (قرآن) نوشتهاي را نميخواندي و با دستانت آن را نمينوشتي وگرنه ياوهگويان دودل ميشدند».
ج)
هماهنگي و عدم اختلاف :
در آيه 82 از سوره نساء عدم اختلاف و هماهنگي موجود در قرآن را نشان از سوي خدا بودن دانسته، چنين ميفرمايد:
أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً؛ «آيا با تدبر در قرآن نمينگرند (تا دريابند كه) اگر آن از سوي غير خدا ميبود، ناهماهنگي بسيار در آن مييافتند؟»
در اين آيه بين «از سوي خدا نبودن قرآن» و «يافتن ناهماهنگي فراوان در آن» ملازمه برقرار شده است. هرچند با صراحت در آيه فوق دعوت به همانندآوري نشده است، اما با تكيه بر اين ويژگي فوقِ توان بشري قرآن، تلويحاً انسانها به تدبر و احياناً خودآزمايي و همانندآوري دعوت شدهاند. شايد سرّ عدم فراخوان صريح به همانندآوري، دشواري زياد اين گونه همانندآوري باشد كه قرآن به طريقي آسانيابتر بشر را راهنمايي ميكند تا سهلتر و سريعتر به نتيجه دست يابد.
سير آيات تحدي به مثل قرآن ...همانطور که اشاره شد، در آيات تحدي به مثل، گاه تحدي به مثل قرآن، گاه تحدي به ده سوره مثل قرآن و گاه تحدي به يك سوره از آن شده است. اين اختلاف تعبيرها در مقام تحدي، زمينهساز اين سؤال شده كه به راستي سير مراحل تحدي چگونه بوده و راز اين درخواستها و طلب همانندآوريهاي متفاوت چيست؟پاسخي كه به صورت متعارف داده ميشود، اين است كه سير تحدي از كل قرآن به ده سوره و سپس يك سوره بوده است و قرآن با اين شيوه، از سختتر به آسانتر (اشد به اخف) تحدي كرده تا اعجازش، بهتر به كرسي نشيند. در آغاز درخواست كرده تا همانند كل قرآن را بياورند؛ پس از آنكه تلاش براي همانندآوري كل قرآن صورت گرفت و ناتواني بشر از آوردن همانند آن روشن شد، ده سوره همانند سورههاي قرآن را طلبيد و پس از تلاش و اثبات عجز آنان از آوردن ده سوره، قرآن از آنان خواست كه يك سوره همانند سورههاي قرآن بياورند؛ به اين ترتيب، قرآن مجيد سه بار با فاصله زماني، انگيزههاي مردم را به همانندآوري قرآن سوق داده و عجز آنان را از آوردن همانند قرآن در سه مرحله با سير از دشوارتر به آسانتر ثابت كرده است.
ارزيابي: اين پاسخ، بر دو پيشفرض استوار است: نخست آنكه مقصود از تحدي به «قرآن»(1) و «حديث»،(2) تحدي به كل قرآن باشد و دوم آنكه نزول و ابلاغ آيات ياد شده به ترتيبي بوده باشد كه در اين پاسخ مطرح شده است؛ يعني اول آيات تحدي به كل قرآن، سپس آيات تحدي به ده سوره و در نهايت، آيات تحدي به يك سوره نازل شده باشد.پيشفرض نخست ثابت نيست؛ زيرا همان گونه که در فصل اول گفتيم قرآن مجيد دو واژه «قرآن» و «حديث» را در معناي لغويشان به کار برده است و اين دو ناظر به حجم خاصي نيست. اين موضوع را در بحثِ «نصاب اعجاز قرآن» با تفصيل بيشتري بررسي خواهيم كرد. درباره پيشفرض دوم هم ميتوان گفت كه در آيات قرآن هيچ شاهدي بر اين مدعا وجود ندارد و ديدگاه مشهور بين مفسران و دانشمندان علوم قرآن در خصوص تحدي به يك سوره و ده سوره، آن است كه سوره يونس كه مشتمل بر آيات تحدي به يك سوره است، قبل از سوره هود كه آيات تحدي به ده سوره را در بردارد، نازل شده است؛(3) بر اين اساس، پيشفرض ياد شده مورد ترديد قرار گرفته و پاسخ ياد شده دچار تزلزل خواهد شد؛ زيرا پس از آنكه مردم از آوردن يك سوره همانند قرآن ناتوان ماندند، معنا ندارد كه از ايشان خواسته شود، ده سوره مانند قرآن بياورند.اين مشكل، مفسران را بر آن داشته تا تبيين و توجيههاي ديگري را مطرح يا از پيشفرض ياد شده دفاعي ويژه كنند. برخي، تقدم نزول سوره يونس بر هود (ديدگاه مشهور) را پذيرفته و مدعي شدهاند كه استثنائاً آيات مشتمل بر تحدي در اين دو سوره، برخلاف ترتيب نزول اين دو سوره نازل شده يا پيامبر به دستور خدا آنها را در مقام ابلاغ، برخلاف ترتيب نزول، تلاوت كرده است. بعضي، تحدي به يك سوره را مطلق و تحدي به ده سوره را ويژه ده سوره خاص و گروهي، وجه اعجاز در اين دو نوع تحدي را متفاوت دانستهاند.
از آنجا كه اين بحث نسبت به محور اصلي اين فصل بحثي حاشيهاي است، لذا از ذكر اقوال و بررسي آنها خودداري كرده به بيان وجهي كه به نظر ما سازگارترين وجه با آيات ياد شده است اكتفا مينماييم.همانطور كه اشاره شد، در آيات تحدي، گاه به مثل قرآن، گاه به ده سوره و گاه به يك سوره تحدي شده است. گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآن، مفاد آيات دسته اول را تحدي به كل قرآن دانستهاند، ولي اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيات، معناي جنسي آن (خواندني) باشد و نه مجموعه كتاب الهي (اسم عَلَم)، به صورت جدي مطرح است كه در اين صورت، بحث از ترتيب تحدي در اين مورد رنگ ميبازد و از مراحل و ترتيب سهگانه ياد شده خارج ميشود؛ اما با فرض پذيرش قول معروف بين مفسران، در اين خصوص ميتوان گفت: آيات تحدي در مرحله اول از بشر ميخواهد كه اگر در خدايي بودن قرآن ترديد دارند، كتابي «همانند قرآن كه داراي همه امتيازات قرآن باشد»، بياورند و پس از آنكه عجزشان ثابت شد، تخفيف داده، ميفرمايد: يك سوره كه «از هر جهت شبيه سورههاي قرآني باشد و همه امتيازات يكي از سورههاي قرآن را در برداشته باشد»، بياورند و پس از آنكه از چنين امري نيز عاجز شدند، تخفيف داده، از ايشان ميخواهد كه ده سوره بسازند كه «هر كدام داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد»، به طوري كه مجموع آن ده سوره بتواند ويژگيهاي يكي از سورههاي قرآن را دارا باشد. بديهي است كه ساختن يك سوره شبيه يكي از سورههاي قرآن در همه جهات، مشكلتر از فراهم آوردن چند سوره است كه هر يك در يك جهت شبيه سورهاي از قرآن باشد؛ پس تحدي از دشوارتر به آسانتر صورت گرفته و معقول است.اين بيان با ذيل آيات تحدي به يك سوره و ده سوره كه عدم توانايي بشر را به نشئت گرفتن قرآن از علم الهي و عدم اطلاع بشر از آن ربط ميدهد، كاملاً سازگاراست؛ زيرا عدم توانايي بر آوردن يك سوره كه كاملاً شبيه قرآن باشد و نيز ده سوره كه روي هم رفته به منزله يك سوره قرآن باشد، هر دو دلالت دارد كه سورههاي قرآن از پشتوانه علمي بينهايت برخوردارند و آن علم در اختيار انسانهاي ديگر قرار نگرفته و خدا آنان را از علم غيب خويش آگاه نساخته است. بهعلاوه، اين بيان با عموميت افترا نسبت به كل سورههاي قرآن كه ظاهر آيات شريفه است، تناسب دارد.(1)افزون بر آن، تعبير «مثله» در جمله «
فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَر مِثْلِهِ مُفْتَرَيات» توجيه معقول و درستي مييابد؛ توضيح آنكه مفسران در مورد اين واژه كه وصف «سور» است و بايد «امثالها» گفته ميشد، توجيهاتي را ذكر كردهاند؛ مثلاً گفتهاند كه اصل اين جمله چنين بوده است: «
فأتوا بقدر عشر سور مثله» و «مثله» صفت «قدر» است يا آنكه مقصود «
كل واحد منها مثله» بوده است(2) يا آنكه چون مجموع ده سوره، يك امر است كه درخواست شده، «مثله» آورده شده است.(3) برخي نيز گفتهاند: چون كلمه عشر صيغه جمع نيست، در توصيف آن مفرد هم به كار ميرود؛(4) اين توجيهات، جز مورد اخير، خلاف ظاهر است و قرينهاي در خود آيات نميتوان بر آنها يافت. در مورد اخير نيز ميتوان گفت: با توجه به اينكه كلمه مثل، همانند آيه 160 سوره انعام به صورت جمع هم ميتوانسته به كار رود،(5) سرّ كاربرد آن به صورت مفرد در آيه 13 سوره هود طبق وجه مورد نظر ما اين است كه مقصود آيه اين بوده كه ده سوره ساخته فكر بشر، به منزله يك سوره قرآن باشد، پس مناسب، بلكه تنها تعبير درست آن است كه كلمه مثل به صورت مفرد آورده شود تا به اين نكته اشاره كند كه ضرورت ندارد ده سوره، هر يك شبيه يك سوره قرآن باشد، بلكه كافي است همه آنها شبيه يك سوره قرآن باشند.از سوي ديگر، جمع آوردن كلمه «مفتريات» و نيز توصيف سورههاي دهگانه به «مفتريات» نيز تبيين مناسبي مييابد؛ زيرا آنچه آورده ميشود، هر يك سورهاي افترايي است و در نتيجه مفتريات هستند؛ نه آنكه روي هم رفته يك امر مفتري باشند.اما وجه توصيف سُوَر درخواستي به «مفتريات» كه جز در اين مورد در هيچ يك از آيات تحدي نيامده، طبق اين توجيه آن است كه سورههاي دهگانهاي كه آورده ميشود، چون هر يك در يك بُعد مانند قرآن است، پس در واقع مانند قرآن نيستند. به عبارت ديگر، هر يك از سُوَر قرآن در چند بُعد برجستگيها و ويژگيهايي دارد؛ ولي ده سوره بشر ساخته، هيچ يك، كل ويژگيهاي يك سوره قرآن را ندارد؛ بنابراين نميتوان گفت: هر يك از سُوَر انسان ساخته، همانند قرآن است و اگر قرآن سخن خداست، پس اين سورهها هم سخن خداست؛ بلكه بايد گفت: چون هيچ يك همانند سُوَر قرآن نيست، پس هر يك «مفتري» است. گويا قرآن مجيد در مرحله بسيار خفيف تحدي ميفرمايد: شما كه از همانندآوري يك سوره هم ناتوان هستيد، حال چيزي مادون قرآن بياوريد و آن اينكه ده سوره بشر ساخته بياوريد كه هرچند هيچ يك عِدل قرآن نيست و با قرآن هماوردي ندارد، ولي روي هم رفته شبيه يك سوره قرآن باشد.
» پرسش های این مجموعه را در ادامه مطالعه کنید ...